خورشيد حيات وحش ايران
خورشيد حيات وحش ايران
خورشيد حيات وحش ايران
نويسنده :هوشنگ ضيايي
پژوهش و خاطرات پيشکسوت محيط زيست ايران از شير ايراني
سال 1350 بود و من به عنوان رئيس محيط زيست استان در خوزستان اهواز اقامت داشتم . پدر يکي از همکلاسي هاي من که در شوش زندگي مي کرد خاطرات جالبي درباره شيرها مي گفت . پيرمرد نه تنها خود اين جانوران را ، بلکه بارها اثرات شکار آنها را هم ديده بود . مي گفت 40 ، 50 سال پيش دسته جات شير را در منطقه کرخه ديده که در حال عبور يا استراحت بوده اند . تعريف مي کرد که چگونه شيرهاي گرسنه اي که ديگر شکاري در قلمرو خود نمي يافتند به احشام محلي ها حمله مي کردند . البته از اين زمان سال ها گذشته است . مرحوم فيلي که از افراد معتمد و سرشناس شوش بودند جزو آخرين نفراتي هستند که تا حدود سال 1320 شمسي گروه هاي چهار تا پنج تايي شير را در محل پناهگاه حيات وحش کرخه فعلي ديده بودند : يعني از حدود 70 سال پيش ، جانوري که براي همه قابل احترام بود ديگر رويت نشد . نکته جذابي که هميشه ايراني ها را به شير ايراني جذب مي کرد ، شکل و شمايل ، زندگي و رفتار شيرها بوده است . اگر بگوييم شيرها همان گربه هاي آشناي کوچه وخيابان اند ولي وحشي تر و بزرگ ، بي راه نگفته ايم . خانواده گربه سانان شباهت هاي زيادي با هم دارند و همه آنها آدم را به ياد گربه اهلي مي اندازند . درست است که اعضاي اين خانواده زيبا و گسترده ، هر کدام جذابيت هاي خاص خود را دارند ، اما مي توان گفت شيرها به خاطر هيبت خاص و نحوه زندگي شان از محبوب ترين آنها هستند .
از اختلاف بين اين دو زير گونه که بگذريم . نحوه زندگي و عادات شيرها کاملا به هم شبيه است . اصولا نحوه زندگي و رفتار گربه سانان مشترکات زيادي با هم دارند و اختلافات کمي بين آنها ديده مي شود که يکي از اختلافات کمي بين آنها ديده مي شود که يکي از آنها توان غريدن شيرهاست . در بين خانواده گربه سانان فقط اعضاي جنس پانتر (panthera) مانند شير ، ببر ، پلنگ و جگوار توانايي غريدن دارند دانشمندان بر اين عقيده اند که غضروفي شدن بخشي از استخوان هيوئيد (Hyoid) که در مجاورت حنجره قرار دارد باعث انعطاف بيشتر حنجره اين دسته از گربه سانان و توانايي آنها در غرش شده است . اما اين تنها اختلاف بين شيرها و بعضي گربه سانان نيست. اين جانور با اينکه شباهت زيادي به خانواده خود دارد اما يک تفاوت مهم هم بين او و ساير گربه سانان وجود دارد ؛ شير تنها گربه ساني است که خانواده دارد و به صورت اجتماعي زندگي مي کند.
از آنجا که شيرهاي ماده مانند اکثر گوشتخواران تا زمان زايمان بايد تحرک کافي براي درگيري و شکار حيوانات بزرگ تر از خود داشته باشند ، بنابراين طول دوره آبستني آنها بسيار کوتاه و حدود 100 روز است . ولي چون بچه هاي شير دوره جنيني را کامل طي نمي کنند ، ضعيف به دنيا مي آيند و نمي توانند روي پاي خود بايستند . چشم هايشان بسته است ، دست و پاهايشان سست و بسيار آسيب پذير ، براي همين است که به مراقبت بيشتري نياز دارند . اينجاست که نقش قدرتمند شير نر به خوبي مشخص مي شود . او علاوه بر تعيين قلمرو حفاظت از آن، کار سخت بچه داري را هم به عهده دارد .
در هندوستان ، شيرهاي ايراني در تمام طول سال قادر به توليد مثل هستند . جالب است که اين کار را هم به صورت متوالي انجام مي دهند. اين خصوصيت مشترک بين همه زيرگونه هاي شير است . يک بار در آفريقا شاهد اين جفت گيري بودم و افسوس خوردم که نتوانستم فيلم بگيرم ، ولي راهنماي ما گفت که درست 16 دقيقه بعد دوباره اين کار تکرار مي کنند و همين اتفاق به صورت متوالي رخ داد . معمولا شيرها همگي در يک زمان جفت گيري مي کنند تا بچه ها با هم به دنيا بيايند . هر شير ماده يک تا شش بچه به دنيا مي آورد . بچه ها به محض به دنيا آمدن از هر شير ماده اي که در دسترس باشد شير مي خورند و اين طور نيست که مثل اکثر حيوانات ، مادر فقط به بچه هاي خود شير بدهد . بچه شيرها معمولا همکاري خود را در شکار از 11 ماهگي شروع مي کنند و در دو تا چهار سالگي قادر به توليد مثل هستند . نرها بايد براي خود جفتي پيدا کنند و خانواه اي تشکيل دهند ، پس خانواده خود را ترک مي کنند و به دنبال تشکيل خانواده اي جديد مي روند .
شيرها با هم خون خود جفت گيري نمي کنند و از نظر ژنتيکي سالم مي مانند ؛ خصوصيت مهمي که باعث بقاي شيرها شده براي همين است که دخترها پيش شيرهاي ماده مي مانند و نرها از خانواده جدا مي شوند و خانواده اي را پيدا مي کنند که شير نر آن ضعيف و از کار افتاده باشد . اينجاست که نبرد بين شيرهاي نر آغاز مي شود . شير پير مي خواهد از خانواده اش حفاظت کند و حکومت خود را ادامه مي دهد و شير جوان هم در پي به دست آوردن خانواده و قلمروي اوست . معمولا وقتي شير از کار افتاده و ضعيف باشد با اولين برخورد خانواده را ترک مي کند و فرار مي کند وقتي شير جوان موفق شد تا شير پير را از گله بيرون کند ، وقت آن است که خانواده خود را به خود به وجود بياورد . از آنجا که مي داند تا وقتي شير مادر در حال شير دادن به بچه هاست ، نمي تواند جفت گيري کند ، گاهي تمام بچه هاي شيرخواره را مي کشد. به اين ترتيب شير دادن مادر قطع مي شود و پس از مدت کوتاهي آماده جفت گيري است . شير جوان خانواده خود را تشکيل مي دهد و قلمروي خود را مشخص مي کند . شيرهاي نر مثل بقيه اعضاي گربه سانان با ادرار ، مدفوع ، خراشيدن درخت ها و صداي غرش قلمروي خود را مشخص مي کند تا به وسيله بو و علامت مشخصي که به جا گذاشته اند به هم نوعان آنها بفهمانند که از اين مرز نبايد فراتر بروند . محدوده قلمرو اصولا بستگي به ميزان وجود طعمه در زيستگاه دارد . هر چقدر که ميزان طعمه کم باشد قلمرو گسترده خانگي شيرها هم بزرگ تر مي شود . عمر شيرها در طبيعت و به صورت عادي حدود 13 سال است و اين جانوران معمولا از 10 سالگي فرتوت مي شوند ، سوي چشمانشان از دست مي رود ، ناخن ها کند مي شود ، دندانهايشان مي ريزد و بنيه خود را از دست مي دهند و نمي توانند غذا پيدا کنند . البته شيرها در باغ وحش عمر طولاني تري نسبت به طبيعت دارند و تا 30 سال هم عمر مي کنند چرا که نگهداري از آن ها و تامين غذايشان بر عهده باغ وحش است و گرسنه نمي مانند .
شير هم مثل بيشتر گربه سانان شبگرد است و براي همين است که صبح زود و غروب فعاليتش افزايش مي يابد . مردمک چشم اين جانور در تاريکي به صورت کاملا گرد در مي آيد و سطح وسيعي از چشم را پر مي کند . وجود اين مکانيسم و لايه پشت شبکيه باعث مي شود که ضعيف ترين نور هم جذب مي شود و قدرت بينايي اين جانور در شب افزايش يابد . به طور کلي مي توان گفت که قدرت بينايي گربه سانان در شب حدود شش برابر انسان است . شيرها با استفاده از اين چشم پيشرفته و با گوش هاي حساس خود به راحتي مي توانند در تاريکي شب به دنبال غذا باشند . درست است که حس شنوايي شيرها هم مانند بينايي آنها بسيار قوي است اما حس بويايي متوسطي دارند . براي همين کمتر توسط بويايي به دنبال طعمه مي روند . شيرها غالبا با شنيدن صدا به سمت طعمه هدايت مي شوند و وقتي آن را ديدند ، مخفي شده و منتظر فرصت مي مانند .
اما اين فقط قدرت بينايي شيرها نيست که حرکت در ميان درختان را برايشان راحت مي کند ، شير هم مثل ديگر گربه سانان وسيله اي پيشرفته براي مسيريابي دارد . سبيل ها و ساير موهاي بلند صورت اين جانور با عصب ارتباط دارند و براي لمس کردن اجسام و مسيريابي در شب نقش مهمي به عهده دارند ؛ سبيل ها قابليت حرکت دارند ، مي توانند مانند چتر از هم باز شوند ، جلوي صورت قرار بگيرند يا به صورت بچسبند . به اين ترتيب شيرها در شب هاي تاريک مشکل چنداني براي مسيريابي و عبور از موانع ندارند .
شکار کردن در شيرها معمولا از طريق ماهرخ رفتن – دزدانه به طعمه نزديک شدن – يا کمين کردن در مسير جانوران ، همراه با دويدن و پرش ناگهاني صورت مي گيرد . شيرها معمولا حيوانات کوچک را با ضربه دست مي کشند ، ولي جانوران بزرگ مثل گاو ميش را با گاز گرفتن سوراخ هاي بيني و گلو خفه مي کنند ؛ روي شکار مي پرند و با حرکتي سريع خود را به صورت يا گلوي حيوان نزديک مي کنند . پنجه هاي قفل شده شير روي بدن جانور به او اين امکان را مي دهند که ماهرانه از روي کمر طعمه به زير بغلتند و به زمين نيفتند . غذاي شير گوشت است و اين گوشت مي تواند از حيوانات کوچک مثل بچه آهو که پنج تا شش کيلو وزن دارد تامين شود و تا يک گاو ميش 500 تا 600 کيلويي هم برسد .
اما اين فقط خانواده شيرها نيست که منتظر مي مانند تا طعمه اي مناسب ، شکار شود . وقتي غذاي شيرها تامين شود و سير شوند ، حيواناتي مثل شغال ، کفتار ، روباه و پرندگان لاشه خوار هم از باقي آن تغذيه کنند . اينجاست که وقت استراحت فرا مي رسد و اعضاي خانواده خود را براي يک خواب طولاني که معمولا حدود 20 ساعت در روز است آماده مي کنند .
اسناد به دست آمده نشان مي دهد که اين جانور حتي در 2 هزار سال پيش هم در اروپا وجود داشته و گلادياتورها با همين شير مبارزه مي کردند . اما کم کم زيستگاه شير ايراني در اروپا دچار مشکل مي شود و پوشش طبيعي محل زندگي اش به پوششي جنگلي تغيير مي کند . شير ايراني به مرور زيستگاه خود را از دست داده ، محل زندگي اش در اروپا و ديگر نقاط آسيا به ايران و هند محدود مي شود .
بيشترين پراکندگي شير ايراني در ايران ، بوته زارها و علفزارهاي نزديک به آب واقع در جنوب زاگرس و بيشه زارهاي خوزستان بوده است . پراکندگي اش از مناطق جنوب و جنوب غربي ، تا بوشهر و غرب شيراز بود و براي خود قلمروي بزرگي در اين سرزمين داشت . بر اساس اطلاعات ذکر شده در سفرنامه ها و گزارش هاي محققان ، شير ايراني تا حدود 150 سال قبل در منطقه وسيعي از دزفول ، مسجد سليمان ، شوش ، رامهرمز و بوشهر گرفته تا کازرون دشت ارژن و کام فيروز فارس زندگي مي کرده است . اين جانور در بين ايرانيان قديم از احترام و اهميت خاصي برخوردار بوده و در ادبيات و هنر ايران مقام بالايي داشته . اما به مرور زمان همه اين احترام از بين مي رود و تنها همان نمادها به جا مي ماند امروز ديگر نه در جنگل هاي دز و کرخه و نه در دشت ارژن ، هيچ نشاني از او نيست . اين پستاندار گوشتخوار سال هاست که در وطن خود نابود شده و ديگر کسي آنها را نديده است .
داستان نابودي اين جانور از آنجا شروع مي شود که به خاطر شکار بي رويه گوزن زرد ، نسل اين جانور که غذاي اصلي شير بود رو به نابودي رفت . شيرهاي گرسنه به گاوميش ها و گاوها و احشام مردم محلي حمله کردند و اهالي محلي هم در صدد شکار آنها برآمدند . البته دليل اصلي اين شکارها حمله شير به گله هاي آنان نبود ، بلکه شکار اين جانور درنده افتخاري هم محسوب مي شد برنده نبرد بين انسان و شير به زودي معلوم شد ؛ محلي ها به شکار جرگه اي که روش متداولي براي شکار اين جانور بود روي آوردند ، مردم در محيط زندگي با شير با ساز و دهل سر و صدا راه مي انداختند و شير ترسان را به مناطق صعب العبور فراري مي دادند ؛ يعني جايي که شکارچي ها منتظر آمدن آنها بودند . شکارچيان آن قدر به شکارهاي خود ادامه دادند تا نسل سلطان حيوانات در ايران از بين رفت و ديگر حتي يک شير هم باقي نماند .
با منقرض شدن نسل اين جانور در ايران ، کشور هند تنها دارنده آنها شد ؛ در حال حاضر فقط حدود 350 شير ايراني در هندوستان وجود دارد که بيشتر آنها در منطقه حفاظت شده پارک بين المللي گير در کتياور واقع در شمال غربي هندوستان زندگي مي کنند . از آنجا که هندي ها فرهنگ خاص حيوان دوستي دارند ، از اين شير به خوبي نگهداري مي شود و جانش در امان است . چندي پيش که به هند رفته بودم اين احترام به جانوران را از نزديک ديدم . از منطقه اي رد مي شدم که ديدم مردم بيني خود را با پارچه اي بسته اند . از دوست هندي همراهان علت را پرسيدم که به من گفت اهالي اينجا اعتقاد دارند وقتي انساني مي ميرد ، روحش به صورت يک حيوان به زندگي ادامه مي دهد . از آنجا که از ديد آنها اين روح مي تواند در قالب پشه يا حتي فيل به زندگي بازگردد ، ممکن است موقع تنفس پشه اي وارد بيني شان شود و بميرد ، به همين دليل جلوي بيني خود را با دستمالي بسته بودند . البته اين احترام در بين همه مردم هند رايج نيست ، گاهي ديده شده که افراد محلي با استفاده از طعمه مسموم شيرها را مي کشند و ناخن هاي آنها را مي فروشند .
سال ها پيش بود که طرح بازگرداندن شير ايراني به ايران به مرحله علمي نزديک شد ولي متاسفانه به انجام نرسيد . در سال 1353 پروژه اي به جريان افتاد تا شير ايراني را به ايران برگردانيم . زيستگاه هاي زيادي در کشور بررسي و دشت ارژن فارس انتخاب شد . آن موقع اين زيستگاه مکان بسيار مناسبي بود و حتي مورخين قديمي از وجود شير در اين منطقه خبر داده بودند . منطقه دشت ارژن به مساحت 150 هزار هکتار شامل درياچه اي در 40 کيلومتري شيراز تا منطقه پريشان وجود دارد ، تعيين شد . اين منطقه وسيع به علت داشتن زيستگاه هاي مختلف و با منحصر به فرد به عنوان پارک بين المللي ارژن ناميده شد. حتي قرار بود با قرار دادن تخم درناي سيبري زيردرناهايي معمولي که از دشت ارژن به سيبري مهاجرت مي کردند و براي همين منظور با استفاده از داروي بيهوشي زنده گيري و علامت گذاري شده بودند اين پرنده نادر به دشت ارژن آورده شود .
کارها شروع شد و من به عنوان مجري اين پروژه انتخاب شدم و براي انجام اين کار به عنوان رئيس محيط زيست استان فارس از خوزستان به شيراز منتقل شدم . کارهاي تحقيقاتي را به همراه همکارانم بيژن فرهنگ دره شوري ، علمي ادهمي ، خسرو ده بزرگي و خيلي از محققان ديگر مانند دکتر «هارينگتون» ، دکتر «اسکات» ، و دکتر «آچيبالد» آغاز کرديم . آن موقع 300 ميليون تومان اعتبار براي مرحله اول در نظر گرفته بودند و ما هم شروع کرديم زمين ها را از مردم خريديم . اول از داوطلب ها شروع کرديم . مدتي که گذشت ديديم کم کم گراز ، قوچ و ميش و آهو هم در منطقه زياد شده و طعمه هاي شير آماده مي شود . حتي قرار بود گوزن زرد را که روزگاري مهم ترين طعمه هاي شير ايراني بوده هم در آن منطقه رها سازي کنيم . با مسؤولان هندي تماس گرفتيم و قرار شده بود تا به ازاي يوزپلنگ به ما شير بدهند . يوز براي هندي ها نماد بوده و مي گويند اکبر شاه پادشاه هند ، 900 يوز براي شکار خود داشته. در آن موقع به علت اقدامات حفاظتي جمعيت خوبي از يوز از هرمزگان ، کرمان ، اصفهان تا خراسان وجود داشت . من فقط در يک روز پنج يوز را در خوش ييلاق شاهرود مشاهده کرد . اين کار بنا به خيلي از دلايل نيمه تمام رها شد . حتي مناطقي را که خريده بوديم و سندش به نام محيط زيست بود از دست رفت و مردم در آن به کشت و زرع پرداختند . کم کم اراضي کشاورزي درست کردند و جا به جا در زمين ها به خصوص اطراف درياچه هاي ارژن و پريشان تلمبه زدند و بکري زمين از دست رفت . حالا دوباره زمزمه بازگرداندن شير به ايراني به وطن شنيده مي شود.
نکته مهمي که در باره بازگرداندن شير به ايران
بايد رعايت کنيم اين است که بايد شرايطي به وجود بياوريم که خيلي بهتر از 60 ، 70 سال پيش باشد . بايد زيستگاه مناسب داشته باشيم ، طعمه به اندازه کافي وجود داشته باشد و پناهگاهي داشته باشد تا شير ماده بچه اش را به دنيا بياورد . در حال حاضر تنها جايي که من اميد دارم بتوان منطقه اي را براي زندگي شير در نظر گرفت ، جنگل هاي دز و کرخه در خوزستان است . طي دو سال گذشته حدود 40 گوزن زرد را از جزيره اشک واقع در درياچه اروميه به اين مناطق منتقل کرديم که مي توان با تکثير درست آنها و محصور کردن مناطق بکر منطقه را براي ورود شير به ايران آماده کرد . در سال گذشته اين مناطق را از طريق هوا و زمين مورد بررسي قرار داديم ؛ دو منطقه انتخاب شد که از بين آنها جنگل «حاجات» واقع در پناهگاه حيات وحش «دز» که روي به روي معبد تاريخي چغازنبيل قرار دارد ، مناسب ترين مکان براي نگهداري شير ايراني در نظر گرفته شد ولي متاسفانه جنگل هاي پناهگاه حيات وحش «کرخه» که تا
چند سال پيش مناسب ترين مکان براي رها سازي شير ايراني بود به علت احداث سد کرخه بسيار لطمه ديده و در بعضي از مناطق در حال خشک شدن است .
البته مشکل ديگري هم هست ؛ هندي ها از ما يوزپلنگ مي خواهند ، جانوري که در تمام آسيا نسل اش منقرض شده و در حال حاضر فقط به تعداد محدودي در ايران وجود دارد . بنابراين ما هم حاضر نيستيم که يوزپلنگ ارزشمندمان را به هندي ها بدهيم ، اما اين مشکل برطرف شدني است ؛ شير ايراني را مي توان از باغ وحش هاي جهان خريداري کرد ، چرا که هنوز بعضي از باغ وحش ها اين جانور را دارند و نيازي به از دست دادن جانور منحصر به فرد ايران ، يوز آسيايي نيست . به هر ترتيب ، اينکه آيا سرانجام شير ايران به وطن باز مي گردد يا نه ، سوالي است که بسياري از دوستداران حيات وحش منتظرند تا به جواب مثبت آن برسند .
توضيح عکس
ابزار خوردن
اين شير نر بالغ در حال خميازه کشيدن است. جدا از دندان هاي تيز ومحکمش که تا استخوان شکار فرو مي رود. به پرزهاي زبان او نگاه کنيد؛ اين پزها مثل يک سمباده بسيار خطرناک عمل مي کند و شير توسط اين پرزها مي تواند گوشت را از استخوان جدا کند.
برگرفته از مجله سرزمين من شماره 26 پياپي ؛ شماره جديد 6
سال 1350 بود و من به عنوان رئيس محيط زيست استان در خوزستان اهواز اقامت داشتم . پدر يکي از همکلاسي هاي من که در شوش زندگي مي کرد خاطرات جالبي درباره شيرها مي گفت . پيرمرد نه تنها خود اين جانوران را ، بلکه بارها اثرات شکار آنها را هم ديده بود . مي گفت 40 ، 50 سال پيش دسته جات شير را در منطقه کرخه ديده که در حال عبور يا استراحت بوده اند . تعريف مي کرد که چگونه شيرهاي گرسنه اي که ديگر شکاري در قلمرو خود نمي يافتند به احشام محلي ها حمله مي کردند . البته از اين زمان سال ها گذشته است . مرحوم فيلي که از افراد معتمد و سرشناس شوش بودند جزو آخرين نفراتي هستند که تا حدود سال 1320 شمسي گروه هاي چهار تا پنج تايي شير را در محل پناهگاه حيات وحش کرخه فعلي ديده بودند : يعني از حدود 70 سال پيش ، جانوري که براي همه قابل احترام بود ديگر رويت نشد . نکته جذابي که هميشه ايراني ها را به شير ايراني جذب مي کرد ، شکل و شمايل ، زندگي و رفتار شيرها بوده است . اگر بگوييم شيرها همان گربه هاي آشناي کوچه وخيابان اند ولي وحشي تر و بزرگ ، بي راه نگفته ايم . خانواده گربه سانان شباهت هاي زيادي با هم دارند و همه آنها آدم را به ياد گربه اهلي مي اندازند . درست است که اعضاي اين خانواده زيبا و گسترده ، هر کدام جذابيت هاي خاص خود را دارند ، اما مي توان گفت شيرها به خاطر هيبت خاص و نحوه زندگي شان از محبوب ترين آنها هستند .
شيرها و نژاد ها
از اختلاف بين اين دو زير گونه که بگذريم . نحوه زندگي و عادات شيرها کاملا به هم شبيه است . اصولا نحوه زندگي و رفتار گربه سانان مشترکات زيادي با هم دارند و اختلافات کمي بين آنها ديده مي شود که يکي از اختلافات کمي بين آنها ديده مي شود که يکي از آنها توان غريدن شيرهاست . در بين خانواده گربه سانان فقط اعضاي جنس پانتر (panthera) مانند شير ، ببر ، پلنگ و جگوار توانايي غريدن دارند دانشمندان بر اين عقيده اند که غضروفي شدن بخشي از استخوان هيوئيد (Hyoid) که در مجاورت حنجره قرار دارد باعث انعطاف بيشتر حنجره اين دسته از گربه سانان و توانايي آنها در غرش شده است . اما اين تنها اختلاف بين شيرها و بعضي گربه سانان نيست. اين جانور با اينکه شباهت زيادي به خانواده خود دارد اما يک تفاوت مهم هم بين او و ساير گربه سانان وجود دارد ؛ شير تنها گربه ساني است که خانواده دارد و به صورت اجتماعي زندگي مي کند.
پرستار بچه ها
از آنجا که شيرهاي ماده مانند اکثر گوشتخواران تا زمان زايمان بايد تحرک کافي براي درگيري و شکار حيوانات بزرگ تر از خود داشته باشند ، بنابراين طول دوره آبستني آنها بسيار کوتاه و حدود 100 روز است . ولي چون بچه هاي شير دوره جنيني را کامل طي نمي کنند ، ضعيف به دنيا مي آيند و نمي توانند روي پاي خود بايستند . چشم هايشان بسته است ، دست و پاهايشان سست و بسيار آسيب پذير ، براي همين است که به مراقبت بيشتري نياز دارند . اينجاست که نقش قدرتمند شير نر به خوبي مشخص مي شود . او علاوه بر تعيين قلمرو حفاظت از آن، کار سخت بچه داري را هم به عهده دارد .
در هندوستان ، شيرهاي ايراني در تمام طول سال قادر به توليد مثل هستند . جالب است که اين کار را هم به صورت متوالي انجام مي دهند. اين خصوصيت مشترک بين همه زيرگونه هاي شير است . يک بار در آفريقا شاهد اين جفت گيري بودم و افسوس خوردم که نتوانستم فيلم بگيرم ، ولي راهنماي ما گفت که درست 16 دقيقه بعد دوباره اين کار تکرار مي کنند و همين اتفاق به صورت متوالي رخ داد . معمولا شيرها همگي در يک زمان جفت گيري مي کنند تا بچه ها با هم به دنيا بيايند . هر شير ماده يک تا شش بچه به دنيا مي آورد . بچه ها به محض به دنيا آمدن از هر شير ماده اي که در دسترس باشد شير مي خورند و اين طور نيست که مثل اکثر حيوانات ، مادر فقط به بچه هاي خود شير بدهد . بچه شيرها معمولا همکاري خود را در شکار از 11 ماهگي شروع مي کنند و در دو تا چهار سالگي قادر به توليد مثل هستند . نرها بايد براي خود جفتي پيدا کنند و خانواه اي تشکيل دهند ، پس خانواده خود را ترک مي کنند و به دنبال تشکيل خانواده اي جديد مي روند .
در جست و جوي خانواده
شيرها با هم خون خود جفت گيري نمي کنند و از نظر ژنتيکي سالم مي مانند ؛ خصوصيت مهمي که باعث بقاي شيرها شده براي همين است که دخترها پيش شيرهاي ماده مي مانند و نرها از خانواده جدا مي شوند و خانواده اي را پيدا مي کنند که شير نر آن ضعيف و از کار افتاده باشد . اينجاست که نبرد بين شيرهاي نر آغاز مي شود . شير پير مي خواهد از خانواده اش حفاظت کند و حکومت خود را ادامه مي دهد و شير جوان هم در پي به دست آوردن خانواده و قلمروي اوست . معمولا وقتي شير از کار افتاده و ضعيف باشد با اولين برخورد خانواده را ترک مي کند و فرار مي کند وقتي شير جوان موفق شد تا شير پير را از گله بيرون کند ، وقت آن است که خانواده خود را به خود به وجود بياورد . از آنجا که مي داند تا وقتي شير مادر در حال شير دادن به بچه هاست ، نمي تواند جفت گيري کند ، گاهي تمام بچه هاي شيرخواره را مي کشد. به اين ترتيب شير دادن مادر قطع مي شود و پس از مدت کوتاهي آماده جفت گيري است . شير جوان خانواده خود را تشکيل مي دهد و قلمروي خود را مشخص مي کند . شيرهاي نر مثل بقيه اعضاي گربه سانان با ادرار ، مدفوع ، خراشيدن درخت ها و صداي غرش قلمروي خود را مشخص مي کند تا به وسيله بو و علامت مشخصي که به جا گذاشته اند به هم نوعان آنها بفهمانند که از اين مرز نبايد فراتر بروند . محدوده قلمرو اصولا بستگي به ميزان وجود طعمه در زيستگاه دارد . هر چقدر که ميزان طعمه کم باشد قلمرو گسترده خانگي شيرها هم بزرگ تر مي شود . عمر شيرها در طبيعت و به صورت عادي حدود 13 سال است و اين جانوران معمولا از 10 سالگي فرتوت مي شوند ، سوي چشمانشان از دست مي رود ، ناخن ها کند مي شود ، دندانهايشان مي ريزد و بنيه خود را از دست مي دهند و نمي توانند غذا پيدا کنند . البته شيرها در باغ وحش عمر طولاني تري نسبت به طبيعت دارند و تا 30 سال هم عمر مي کنند چرا که نگهداري از آن ها و تامين غذايشان بر عهده باغ وحش است و گرسنه نمي مانند .
شکارچي هاي ماهر
شير هم مثل بيشتر گربه سانان شبگرد است و براي همين است که صبح زود و غروب فعاليتش افزايش مي يابد . مردمک چشم اين جانور در تاريکي به صورت کاملا گرد در مي آيد و سطح وسيعي از چشم را پر مي کند . وجود اين مکانيسم و لايه پشت شبکيه باعث مي شود که ضعيف ترين نور هم جذب مي شود و قدرت بينايي اين جانور در شب افزايش يابد . به طور کلي مي توان گفت که قدرت بينايي گربه سانان در شب حدود شش برابر انسان است . شيرها با استفاده از اين چشم پيشرفته و با گوش هاي حساس خود به راحتي مي توانند در تاريکي شب به دنبال غذا باشند . درست است که حس شنوايي شيرها هم مانند بينايي آنها بسيار قوي است اما حس بويايي متوسطي دارند . براي همين کمتر توسط بويايي به دنبال طعمه مي روند . شيرها غالبا با شنيدن صدا به سمت طعمه هدايت مي شوند و وقتي آن را ديدند ، مخفي شده و منتظر فرصت مي مانند .
اما اين فقط قدرت بينايي شيرها نيست که حرکت در ميان درختان را برايشان راحت مي کند ، شير هم مثل ديگر گربه سانان وسيله اي پيشرفته براي مسيريابي دارد . سبيل ها و ساير موهاي بلند صورت اين جانور با عصب ارتباط دارند و براي لمس کردن اجسام و مسيريابي در شب نقش مهمي به عهده دارند ؛ سبيل ها قابليت حرکت دارند ، مي توانند مانند چتر از هم باز شوند ، جلوي صورت قرار بگيرند يا به صورت بچسبند . به اين ترتيب شيرها در شب هاي تاريک مشکل چنداني براي مسيريابي و عبور از موانع ندارند .
شکار کردن در شيرها معمولا از طريق ماهرخ رفتن – دزدانه به طعمه نزديک شدن – يا کمين کردن در مسير جانوران ، همراه با دويدن و پرش ناگهاني صورت مي گيرد . شيرها معمولا حيوانات کوچک را با ضربه دست مي کشند ، ولي جانوران بزرگ مثل گاو ميش را با گاز گرفتن سوراخ هاي بيني و گلو خفه مي کنند ؛ روي شکار مي پرند و با حرکتي سريع خود را به صورت يا گلوي حيوان نزديک مي کنند . پنجه هاي قفل شده شير روي بدن جانور به او اين امکان را مي دهند که ماهرانه از روي کمر طعمه به زير بغلتند و به زمين نيفتند . غذاي شير گوشت است و اين گوشت مي تواند از حيوانات کوچک مثل بچه آهو که پنج تا شش کيلو وزن دارد تامين شود و تا يک گاو ميش 500 تا 600 کيلويي هم برسد .
اما اين فقط خانواده شيرها نيست که منتظر مي مانند تا طعمه اي مناسب ، شکار شود . وقتي غذاي شيرها تامين شود و سير شوند ، حيواناتي مثل شغال ، کفتار ، روباه و پرندگان لاشه خوار هم از باقي آن تغذيه کنند . اينجاست که وقت استراحت فرا مي رسد و اعضاي خانواده خود را براي يک خواب طولاني که معمولا حدود 20 ساعت در روز است آماده مي کنند .
نبرد با شير ايراني
اسناد به دست آمده نشان مي دهد که اين جانور حتي در 2 هزار سال پيش هم در اروپا وجود داشته و گلادياتورها با همين شير مبارزه مي کردند . اما کم کم زيستگاه شير ايراني در اروپا دچار مشکل مي شود و پوشش طبيعي محل زندگي اش به پوششي جنگلي تغيير مي کند . شير ايراني به مرور زيستگاه خود را از دست داده ، محل زندگي اش در اروپا و ديگر نقاط آسيا به ايران و هند محدود مي شود .
بيشترين پراکندگي شير ايراني در ايران ، بوته زارها و علفزارهاي نزديک به آب واقع در جنوب زاگرس و بيشه زارهاي خوزستان بوده است . پراکندگي اش از مناطق جنوب و جنوب غربي ، تا بوشهر و غرب شيراز بود و براي خود قلمروي بزرگي در اين سرزمين داشت . بر اساس اطلاعات ذکر شده در سفرنامه ها و گزارش هاي محققان ، شير ايراني تا حدود 150 سال قبل در منطقه وسيعي از دزفول ، مسجد سليمان ، شوش ، رامهرمز و بوشهر گرفته تا کازرون دشت ارژن و کام فيروز فارس زندگي مي کرده است . اين جانور در بين ايرانيان قديم از احترام و اهميت خاصي برخوردار بوده و در ادبيات و هنر ايران مقام بالايي داشته . اما به مرور زمان همه اين احترام از بين مي رود و تنها همان نمادها به جا مي ماند امروز ديگر نه در جنگل هاي دز و کرخه و نه در دشت ارژن ، هيچ نشاني از او نيست . اين پستاندار گوشتخوار سال هاست که در وطن خود نابود شده و ديگر کسي آنها را نديده است .
داستان نابودي اين جانور از آنجا شروع مي شود که به خاطر شکار بي رويه گوزن زرد ، نسل اين جانور که غذاي اصلي شير بود رو به نابودي رفت . شيرهاي گرسنه به گاوميش ها و گاوها و احشام مردم محلي حمله کردند و اهالي محلي هم در صدد شکار آنها برآمدند . البته دليل اصلي اين شکارها حمله شير به گله هاي آنان نبود ، بلکه شکار اين جانور درنده افتخاري هم محسوب مي شد برنده نبرد بين انسان و شير به زودي معلوم شد ؛ محلي ها به شکار جرگه اي که روش متداولي براي شکار اين جانور بود روي آوردند ، مردم در محيط زندگي با شير با ساز و دهل سر و صدا راه مي انداختند و شير ترسان را به مناطق صعب العبور فراري مي دادند ؛ يعني جايي که شکارچي ها منتظر آمدن آنها بودند . شکارچيان آن قدر به شکارهاي خود ادامه دادند تا نسل سلطان حيوانات در ايران از بين رفت و ديگر حتي يک شير هم باقي نماند .
با منقرض شدن نسل اين جانور در ايران ، کشور هند تنها دارنده آنها شد ؛ در حال حاضر فقط حدود 350 شير ايراني در هندوستان وجود دارد که بيشتر آنها در منطقه حفاظت شده پارک بين المللي گير در کتياور واقع در شمال غربي هندوستان زندگي مي کنند . از آنجا که هندي ها فرهنگ خاص حيوان دوستي دارند ، از اين شير به خوبي نگهداري مي شود و جانش در امان است . چندي پيش که به هند رفته بودم اين احترام به جانوران را از نزديک ديدم . از منطقه اي رد مي شدم که ديدم مردم بيني خود را با پارچه اي بسته اند . از دوست هندي همراهان علت را پرسيدم که به من گفت اهالي اينجا اعتقاد دارند وقتي انساني مي ميرد ، روحش به صورت يک حيوان به زندگي ادامه مي دهد . از آنجا که از ديد آنها اين روح مي تواند در قالب پشه يا حتي فيل به زندگي بازگردد ، ممکن است موقع تنفس پشه اي وارد بيني شان شود و بميرد ، به همين دليل جلوي بيني خود را با دستمالي بسته بودند . البته اين احترام در بين همه مردم هند رايج نيست ، گاهي ديده شده که افراد محلي با استفاده از طعمه مسموم شيرها را مي کشند و ناخن هاي آنها را مي فروشند .
بازگشت به وطن
سال ها پيش بود که طرح بازگرداندن شير ايراني به ايران به مرحله علمي نزديک شد ولي متاسفانه به انجام نرسيد . در سال 1353 پروژه اي به جريان افتاد تا شير ايراني را به ايران برگردانيم . زيستگاه هاي زيادي در کشور بررسي و دشت ارژن فارس انتخاب شد . آن موقع اين زيستگاه مکان بسيار مناسبي بود و حتي مورخين قديمي از وجود شير در اين منطقه خبر داده بودند . منطقه دشت ارژن به مساحت 150 هزار هکتار شامل درياچه اي در 40 کيلومتري شيراز تا منطقه پريشان وجود دارد ، تعيين شد . اين منطقه وسيع به علت داشتن زيستگاه هاي مختلف و با منحصر به فرد به عنوان پارک بين المللي ارژن ناميده شد. حتي قرار بود با قرار دادن تخم درناي سيبري زيردرناهايي معمولي که از دشت ارژن به سيبري مهاجرت مي کردند و براي همين منظور با استفاده از داروي بيهوشي زنده گيري و علامت گذاري شده بودند اين پرنده نادر به دشت ارژن آورده شود .
کارها شروع شد و من به عنوان مجري اين پروژه انتخاب شدم و براي انجام اين کار به عنوان رئيس محيط زيست استان فارس از خوزستان به شيراز منتقل شدم . کارهاي تحقيقاتي را به همراه همکارانم بيژن فرهنگ دره شوري ، علمي ادهمي ، خسرو ده بزرگي و خيلي از محققان ديگر مانند دکتر «هارينگتون» ، دکتر «اسکات» ، و دکتر «آچيبالد» آغاز کرديم . آن موقع 300 ميليون تومان اعتبار براي مرحله اول در نظر گرفته بودند و ما هم شروع کرديم زمين ها را از مردم خريديم . اول از داوطلب ها شروع کرديم . مدتي که گذشت ديديم کم کم گراز ، قوچ و ميش و آهو هم در منطقه زياد شده و طعمه هاي شير آماده مي شود . حتي قرار بود گوزن زرد را که روزگاري مهم ترين طعمه هاي شير ايراني بوده هم در آن منطقه رها سازي کنيم . با مسؤولان هندي تماس گرفتيم و قرار شده بود تا به ازاي يوزپلنگ به ما شير بدهند . يوز براي هندي ها نماد بوده و مي گويند اکبر شاه پادشاه هند ، 900 يوز براي شکار خود داشته. در آن موقع به علت اقدامات حفاظتي جمعيت خوبي از يوز از هرمزگان ، کرمان ، اصفهان تا خراسان وجود داشت . من فقط در يک روز پنج يوز را در خوش ييلاق شاهرود مشاهده کرد . اين کار بنا به خيلي از دلايل نيمه تمام رها شد . حتي مناطقي را که خريده بوديم و سندش به نام محيط زيست بود از دست رفت و مردم در آن به کشت و زرع پرداختند . کم کم اراضي کشاورزي درست کردند و جا به جا در زمين ها به خصوص اطراف درياچه هاي ارژن و پريشان تلمبه زدند و بکري زمين از دست رفت . حالا دوباره زمزمه بازگرداندن شير به ايراني به وطن شنيده مي شود.
نکته مهمي که در باره بازگرداندن شير به ايران
بايد رعايت کنيم اين است که بايد شرايطي به وجود بياوريم که خيلي بهتر از 60 ، 70 سال پيش باشد . بايد زيستگاه مناسب داشته باشيم ، طعمه به اندازه کافي وجود داشته باشد و پناهگاهي داشته باشد تا شير ماده بچه اش را به دنيا بياورد . در حال حاضر تنها جايي که من اميد دارم بتوان منطقه اي را براي زندگي شير در نظر گرفت ، جنگل هاي دز و کرخه در خوزستان است . طي دو سال گذشته حدود 40 گوزن زرد را از جزيره اشک واقع در درياچه اروميه به اين مناطق منتقل کرديم که مي توان با تکثير درست آنها و محصور کردن مناطق بکر منطقه را براي ورود شير به ايران آماده کرد . در سال گذشته اين مناطق را از طريق هوا و زمين مورد بررسي قرار داديم ؛ دو منطقه انتخاب شد که از بين آنها جنگل «حاجات» واقع در پناهگاه حيات وحش «دز» که روي به روي معبد تاريخي چغازنبيل قرار دارد ، مناسب ترين مکان براي نگهداري شير ايراني در نظر گرفته شد ولي متاسفانه جنگل هاي پناهگاه حيات وحش «کرخه» که تا
چند سال پيش مناسب ترين مکان براي رها سازي شير ايراني بود به علت احداث سد کرخه بسيار لطمه ديده و در بعضي از مناطق در حال خشک شدن است .
البته مشکل ديگري هم هست ؛ هندي ها از ما يوزپلنگ مي خواهند ، جانوري که در تمام آسيا نسل اش منقرض شده و در حال حاضر فقط به تعداد محدودي در ايران وجود دارد . بنابراين ما هم حاضر نيستيم که يوزپلنگ ارزشمندمان را به هندي ها بدهيم ، اما اين مشکل برطرف شدني است ؛ شير ايراني را مي توان از باغ وحش هاي جهان خريداري کرد ، چرا که هنوز بعضي از باغ وحش ها اين جانور را دارند و نيازي به از دست دادن جانور منحصر به فرد ايران ، يوز آسيايي نيست . به هر ترتيب ، اينکه آيا سرانجام شير ايران به وطن باز مي گردد يا نه ، سوالي است که بسياري از دوستداران حيات وحش منتظرند تا به جواب مثبت آن برسند .
توضيح عکس
ابزار خوردن
اين شير نر بالغ در حال خميازه کشيدن است. جدا از دندان هاي تيز ومحکمش که تا استخوان شکار فرو مي رود. به پرزهاي زبان او نگاه کنيد؛ اين پزها مثل يک سمباده بسيار خطرناک عمل مي کند و شير توسط اين پرزها مي تواند گوشت را از استخوان جدا کند.
ماده هاي همه کاره
امنيت درگير
باز مانده ها در باغ وحش
بلاي جان شکار
سفره اي براي همه
روزهاي خوش جواني
نر معصوم
قدرت چشم وگوش
گربه غرنده
برگرفته از مجله سرزمين من شماره 26 پياپي ؛ شماره جديد 6
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}